وبلاگ رسمی آثار وحید ضیائی

وبلاگ رسمی آثار وحید ضیائی

این وبلاگ به باز انتشار آثار دکتر وحید ضیائی (شاعر ، نویسنده ، مترجم ، روزنامه نگار ) می پردازد .
وبلاگ رسمی آثار وحید ضیائی

وبلاگ رسمی آثار وحید ضیائی

این وبلاگ به باز انتشار آثار دکتر وحید ضیائی (شاعر ، نویسنده ، مترجم ، روزنامه نگار ) می پردازد .

درآمدی بر متد قصه درمانی در جهان و هستی وارگی اش در شیوه ی NLPL

« شیوه های جهانی شهرزاد »

درآمدی بر متد قصه درمانی در جهان و         هستی وارگی اش در شیوه ی NLPL

 

 

دکتر وحید ضیائی

شاعر ، پژوهشگر و مبدع روش NLPL

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مقدمه :

 

کلمه و راز هستی

آن هنگام که متون دینی به عنوان ناجیان روح بشری با پیش فرض زخم خوردگی ، در تعلیم و تعلم به کار برده می شدند و چیزی به نام DIDACTIC THERAPY حصول اولیه اش را در کلیساها و مجامع مختلف دینی به دست می آورد ، یکی از قدیمی ترین کتب آیینی با این عبارت آغاز می شد که « و نخست کلمه بود و کلمه خدا بود ...»

خدایگونگی کلمه ، اشاره به آفرینندگی آن دارد ، اشاره به کن فیکون بودنش ، اینکه هستی بخش است و واج های همگون و ناهمگون در کنار هم گاه به جمموعه ای می رسند که با ترکیب دیگر هم نوعانش ، می تواند جهانی را زیر سلطه خود داشته باشد . پس لابد بی خود و بی دلیل نیست که پسینیانی چون کابالیست ها ، از کلمه راز می طلبند و کلمه را خود عین راز می دانند و حتی در همین ایران خودمان حروف در جوارح انسانی کالبد می گرفتند و جمال آنها جمال اکمل انسانی بود در مقام تظاهر : « حروفیّه، حروف را در صورتهای زیبایی متجلی دانسته، زیبا رویان را مقدس و شایسته عشقبازی می پنداشتتند، و عقیده داشتند که خداوند عرش و سدره المنتهی را در خط چهره ی آدمی مستتر ساخته است، و معراج حضرت ختمی مرتبت (ص)، دریافتن خطوط سیمای خود، و مشاهده جمال الله است. »

حتی راز کلمه  و تجلی آن در خواندن و نوشتن ، رازی ست که در تفکر باستانی مانوی از دیوان آموخته شده است و دنیای دیود دنیای سحر و جادو ست ، دنیای دئووه ( خدایگانی : در میان قوم‌های هندواروپایی و به ویژه میان آریاییان هندوایرانی خدایان به دو دسته‌ی اسورا (asura) و دیوا (daeva) تقسیم می‌شدند. در زبان‌های ایرانی «س» به «هـ» و اسورا به اهورا تبدیل شد.) شاید شنیده اید که در اسطوره ی آفرینش مانوی چون لشکر نور بر دیوان ظلمات چیره می شود و دیوانی بسیار اسیر می شوند ، شرط آزادی این دیوان آموختن خواندن و نوشتن ( کلمه ) به لشکر روشنایی ست !

« کلمه جان دارد ... » . در فرهنگ اسلامی نیر روایات بسیاری در راز آلودگی کلام و سر بیان آمده است که پیامبر خاتم می فرماید : « إنّ من البیان لسحرا و إنّ من الشّعر لحکما ... » .و شاید از این روست که ساحری و شاعری در زبان عرب همنشین هم بودند و قدرت عجیب شعر ( به مفهوم کلی شعر و داستان ، نویسنده و شاعر ) تا بدانجاست که عرب ، حتی بعد از حضور اسلام ، در نفی اعجاب سرایندگان معلقات خود نیست و چون از علی ( ع) می پرسند بزرگترین شاعر عرب کدام است می گوید « امرالقیس آن پادشان گمراهان ! »

 

 

 

 

قصه ، تمثیل ، داستان ، روایت

 

آنچه مورد مداقه در این یادداشت قرار می گیرد یعنی « قصه در مانی » مفهومی تازه و برساخته هست و نیست . از آن مورخ یونانی کتابخانه هیستوریکا که در ترتیب کتابها کوشید اصل ترتیبات حکمت را در انتقال آنها رعایت کند ، تا جالینوس و کتابخانه اش برای مارکوس اوریلیوس ، از شهر زاد قصه گوی بین النهرین تا هامون ، از داستان واره های هومر در اودیسه و ایلیاد که هنوز منطق اندیشه ورزی و تعمق مدرن به خود ندیده است تا شاهنامه و مثنوی خودمان که به قوا اکثر محققین خود دانشگاهی ست برای یاد گرفتن شیوه های تمثیل درمانی حتی در مقایسه با متد های نو و همسطح آن ، از 1272 میلادی و قرآن خوانی در بیمارستان المنصور قاهره برای شفای مریضان همه ی این تلاش های شیوه مدار یا ناخوداگاه ، قصه آمده است تا « تالیف دوباره زندگی آدمی باشد با رویکردی مثبت تر ، و تاکید بر آینده ای که فرد در آن نقشی تاثیر گذارتر ایفا می کند ( چریل مکسوم )

اصطلاح کتاب درمانی برای نخستین بار توسط ساموئل کراتزر به سال 1916 در ماهنامه آتلانتیک پیشنهاد داده شد تا پایه ای باشد برای دوباره دیدن و دوباره خواندن کتاب در سه شیوه ی « شناختی و عاطفی و شخصی » اما آنچه که به عنوان قصه در مانی یا روایت در مانی به عقیده متاخرین باب شده است « در حقیقت برگرفته از فلسفه پست مدرنیسم دهه های هفتاد و هشتاد میلادی ست که بر اهمیت زبان مشترک در سازه های اجتماعی واقعیت تاکید می کند » .زبانی که بعد ها در 1995 توسط جان میل فولی در کتاب « قصه گویان در اجرا » به نظریه WORD POWER در ادبیات بومی ختم می شود .

 

قصه در مانی ریشه ها و ساختار ها

 

قصه در مانی شاخه ای از  NARRATIVE THETAPY  روایت درما نی ست که بین دهه های هفتاد و هشتاد میلادی توسط یک استرالیایی به نام میشل وایت و همتای نیوزلندی اش دیوید اپستون بنیان گذاری شد . این شاخه نیز مثل دیگر شاخه های درمانی بیشتر متوجه گروه در مانی و خانواده درمانی بود . اولین نمونه نتایج اولیه پژوهش های این محققان در مورد ( POST TRAVMATIC GROWTH ) و بررسی قصه در مانی در مواردی بود که بعد از حوادث رانندگی می توانست به عنوان آسی روانی در نظر گرفته شود. « ایده‌های کلیدی درمانی که بوسیله وایت گسترش یافتند شامل «بیرونی سازی»، ( بطور خلاصه به این معناست که مشکل در وجود فرد نیست بلکه چیزی بیرون فرد است و هویتی مستقل دارد) و «مکالمات باز نگارانه» داستانهای غالب زندگی مردم و «گوش دادن مضاعف» به شرح آسیب و ضربه ( نه فقط به خود شرح آسیب بلکه به چگونه بیان کردن و پاسخ افراد در برابر این آسیب‌ها ) است » .

نکته

در امر قصه در مانی قصه در مانگر و مخاطب بیمار در مسیر گفت و شنود و قصه سازی توامان قرار دارند و برای قصه در مانگر گوش کردن مهمتر از حرف زن است .

باید بپذیریم که هدف ادبیات بر انگیختن حس فرافکنی ست . که در شیوه مثبت آن ( تاثیر پذیری از قهرمان ) و در جنبه منفی آن انداختن مشکلات به دوش دیگران ار عواقب آن محسوب می شود .

 

قصه از دیدگان روان در مانگران

1-      نگرش مخاطب را تغییر می دهد

2-      معادلات و رفتار های خاص ارتباطی در جامعه را بهم پیوند می دهد .

3-      به تقویت قدرت تعامل بین افراد جامعه می انجامد ( چلی 2011 )

قصه در مانی در حقیقت تلاش ست برای تغییر شرایط مسلط زندگی بیمار مخاطب و بر انگبختن نبروی درونی فرد در جهت خلق راه های یگانه و منحصر به فرد خود بنحوی که فرد توانسته باشد مشکلات و مسائلش را ابتدا درک نموده و در انتها رویکردی صحیح نسبت به زندگی داشته باشد که بقول وایت « مشکل شخص نیست ، مشکل مشکل است » .

قصه در مانگر در روند قصه درمانی شروع به چالش کشیدن رفتار های غیر منطقی و نقش مخرب آنها در اضطراب و افسردگی می کند و فرصتی به فرد می دهد تا باور های نامعقول را تغییر دهد . مثال بارز این اقدام داستا نی ست مه میلتوت اریکسون نابغه قصه در مانی قرن در مواجهه با دخترش دارد « دخترم از مدرسه آمد و گفت : بابا همه بچه های مدرسه ناخن می جوند . من هم می خواهم مثل بقیه باشم . گفتم :  1 بله تو هم می توانی مثل بقیه باشی 2 برای دختر ها مثل بقیه بودن مهم است 3 تو از آنها خیلی عقبی 4 آنها خیلی تمرین کردا اند 5 برای رسیدن به آنها باید همه روزه تمرین کنی 6 اگر روزی سه بار و هر بار 15 دقیقه در ساعات معین ناخن بجوی به انها می رسی 7 برای این کار ساعتی به تو می دهم که بتوانی وقت را دقیقن تنظیم کنی . ابتدا بارایش جالب بود اما پس از مدتی از خیر این کار گذشت . پیش من امد و گفت : بابا می خواهم مد جدیدی در مدرسه درست کنم . ناخن های بلند بهتر است . ( میلتون ارکسون 1382)

اریکسون به عنوان یک قصه در مانگر در 7 جمله ( البته به روش میلتون اریکسونی : همگام شدن با تجربه فرد و هدایت او او به سوی یک موقعیت تغییر یافته ، منحرف کردن ذهن هوشیار ، دستیابی به منابع ناهوشیار که این آخری با شیوه های علمی چون : توصیف تجربه حسی در حال جریان فرد ، ابهام ، فرض های محاوره ای ، تک جمله های پرسشی ، نقل قول ها و ... غیره همراه است ) به تغییر روند تفکر دخترش می پردازد و.

نکته

برای مثال کودکانی که والدینشان را از دست داده اند با خواندن یا شنیدن داستانی مشابه به درک شرایط مشابه می رسند و بطور طبیعی احساس می کنند که در این مورد تنها نیستند .

در حقیقت قصه در مانی کارکرد هایی اینگونه دارد :

1-      تخلیه هیجانی غیر مستقیم

2-      دیدن جهان از زاویه دید دیگران

3-      افزایش مهارت های ارتباطی

4-      افزایش مهارت های مقابله ای

5-      یافتن معنای زندگی

6-      تشویق به رشد و تغییر

نکته

در کار با نوجوانان و بزرگسالان در روند قصه در مانی تشویق به نوشتن بیمار مخاطب می تواند در تسهیل رابطه و ایجاد انگیزش برای مداوا بسیار مهم باشد . نو جوانان بیشتر به نوشتن و کار های هنری علاقه نشان می دهند و درمانگران نه تنها باید به تشویق ایشان برای خلق آثار هنری بپردازند بلکه در طی خلق اثر کنارشان بوده ، راهنمایی شان کرده و آن را منتشر کنند ( جودیت آرون 1998)

شیوه های عملی تعلیم شعر و داستان نویسی جهت همپایی مخاطب بیمار

یکی از بزرگترین معضلات آموزش و پرورش ایران و بعد ها آموزش عالی و موسسات آزاد فرهنگی و ادبی حتی ، عدم آموزش صحیح نوشتن ( نوشتن خاطره ، داستان ، شعر ) در سطوح مختلف دانش آموزی و دانشجویی و در حقیقت نپرداختن به خلاقیت پروری در حوزه ادبیات نسبت به این مخاطبان است که الته این امر به نوعی وابسته تعریفی دارد که قدمای ما از نوشتن ، شعر و داستان ارائه نموده اند . به عبارت دیگر ، فاخر بودن ادبیات رسمی ما با تعریف کلی شمس قیس رازی در المعجم که « شعر باید منظوم و مقفا باشد » قید و بندی عجیب بر تسلط نوعی تفکر دگم اندیش غیر منعطف درباب آفرینش های ادبی در شیوه های مخاطب عام را به ما القا نموده است . تقکر سلطه گرای ادبی گذشتگان برای نوشتن ، حرمتی و چهار چوبی تعیین نموده است که خروج از این چهار چوت تا امروز گناهی نابخشودنی ست . شاید جنگ بین شعر کهن و نیمایی ها و مواجهه منکرانه کلاسیک های ادبی با شعر آزاد امروز به نوعی در براینذ این تصمیمات بی تاثیر نبوده است . بططور خلاصه :

-          سیستم آموزشی ما خلاقیت هنری را به عنوان جایگاهی برای برون فکنی های ناخوداگاه به واسطه عدم پرداختن صحیح به رویکرد آموزشی در نظر نگرفته تنها درس انشای باقی مانده از نسل خلاقیت پروری ها در گیرو دار مدرک گرایی و تغییر موسمی نظام های آموزشی قربانی شده است .

-          تعاریف سخت و قانونمند ما از شعر و داستان و خاطره ... و مصادیق آن دراعتبارسنجی آثار باعث شده نوشتار به هنری سخت بدل شود که عامه مردم را بدان وقعی نیست به عبارت دیگر شعر و داستان و ... هنر و به مثابه هنر پنداشته شده و درجه بندی آن و لزوم فخامت و ضخامت ادبی آن ، گریزی برای دوستادان آن شد ست به نوعی که دانش آموز دز پایان دوره تحصیلی خود مفهومی ساده و عینی از نوشتن را در تعاریف کلی شعر و داستان و خاطرات روزانه به همراه ندارد تا در آینده خود آنرا به عنوان عاملی در بهبود وضعیت روانی زندگی خود ادامه دهد و نوعی فرهیختگی خاص لازم است تا فردی منتسب به شعر و داستان باشد درحالیکه این آموزش صحیح در غرب و سهل گیری در تعاریف ادبی ، این امکان را داده که بطور مثال قصه گوی رواندرمانگر بتواند در روند داستان پروری از مخاطب بیمار خود انتظار همراهی داشته باشد . در این زمینه دو پیشنهاد زیر به سیستم آموزشی کشور ضروری ست :

1-      آموزش ادبی خلاقانه در تمام مقاطه تحصیلی یه عنوان شیوه ای از سبک زندگی معاصر ( اموزش شعر نویسی _ داستان نویسی _ خاطه نویسی )

2-      بازبینی تعاریف کلی از شعر و داستان و آفرینش های مکتوب متناسب باسطح آگاهی های مورد نیاز اجتماعی و شخصی افراد در جامعه

نکته

شیوه آموزش شعر نویسی و داستان نویسی ( در این بخش یادداشت به دلیل حجیم بودن مطلب قید نمی گردد اما جزو پایه های نگارش درمانی در همین حیطه بحث قرار دارد )

تبیین نظری نظریه های قصه درمانی

قصه در مانی می تواند باعث ارتباط گوینده و شنونده با یکدیگر شده و شیوه ای برای اهمیت دادن به رویداد های پیشین بوسیله صدا یی ست که بعضی جزییات در آن گنجانده و برخی حذف می شوند . ( کسب اطلاعات خاص مخاطب بیمار در شیوه قصه در مانی و عدم تاکید روی مواردی مشکل ساز دیگر ، به غیر از آنچه هدف درمانگر است ، جزئو همین نکته هاست .

قصه درمانی بر سه اصل استوار است :

الف ) همکاری میان درمان جو و درمانگر

ب) شنیدن و پرسیدن چالش برانگیز

ج ) ترسیم مشکل واره های انتخابی در قالب یک قصه

در روش و نظریه وایت اپسونی مجسم کردن مشکل ( با تاکید بر استعاره ها ) ، برون سازی مشکل ( هیجان سازی در تغییر مسی و تاکید بر روی مسئولیت پذیری فرد ) و کشف نتایج منحصر به فرد ( تاکید بر نقاط قوت درمانجو ) سیستم درمانی قصه گویی را کامل می کند .

به عبارت دیگر اولین روش درمانگر قصه گو

-          گوش کردن نه در جهت تغییر که در جهت شناخت مشکل

-          پرسیدن درباره تاثیرات مشکل و نه علل آن

-          پرسیدن مخرب ( شامل گشودن یک فرض و زمینه برای مخاطب بیمار برای شروع درک و شناخت راه های نیل به مقصود است . ( چریل مکسوم )

قصه ها 4 وجه از آدمی را به خود می شناسانند :

1-      قلمرو شناختی ( توانایی های قصه در انتقال دانش و کمک به حل فرایند مساله

2-      قلمرو عاطفی : پالایش عاطفی هیجانی و امید آفرینی

3-      قلمرو بین فردی ( ایجاد خلق پیوستگی و رابطه انسانی فرد با اجتماع و افراد آن

4-      قلمرو شخصی  ( بصیرت و بینش حاصله و در آینه دیگران مشکل خود را دیدن

 

 

نکته

 

قصه پیر مرد فقیر و پسر و اسبی که فرار می کند و جمله معروف « از کجا می دانید این اتفاق برای من یک بد بختی ست ؟» ناظر وجه آخر از نکات یاد شده است .

 

 

فولی نظریه اجرای قصه گویی اش را در سه بخش اجرای شفاهی چنین تقسیم می کند :

 

صحنه اجرا

مکان اجرا برای قصه گو بسیار مهم است چنانچه بیان یک قصه سرخپوستی بر گرد یک آتش و در بیابان اثری به مراتب گیرا تر از سن و صحنه ی قصه گویی یک جشنواره دارد

گونه های کاربردی

آفرینش یک موقعیت تکرار پذیر هیپنوتیزم وار در جریان قصه گویی مثل آن جمله معروه کشیشان بر سر قبر که « ما اینجا جمع شده ایم ...» یا تکرار جملات خاص دعایی در مراسم ختم های ایرانی

اقتصاد ارتباطی

یعنی ایجاد ارتباطی مفید و معنی دار در زمان و طول درمان و متناسب با ادبیات شفاهی آن منطقه ( توضیح این بخش شاید کمی برای مخاطب ابرانی سخت باشد . مثال اقتصاد ارتباطی نام گذاری مکان های خاص منطقه زندگی سرخپوستان با داستانی از آن منطقا است که سهمی اخلاقی و اجتماعی در مجموعه فرهنگ قبیله ساکن دارد مثال ایرانی آن اسم گذاری دره ها و بیابان ها به نان اتفاقات عبرت آموز در مناطق مختلف ایران و تداعی آن انتفاقات هنگان نام بردن از اماکن خاص است . در حقیقت این بخش قصه درمانی وارد شدن به استعارات و تمثیلات بومی و بهره گیری از کمترین اشارات موجود برای بیشترین حدود تفسیر و تاویل برای مخاطب بیمار است .

 

 

 

 

 

کودکان و قصه درمانی

 

دنیای کودک دنیای خیال است و کودکان فرشتگانی که زود گول می خورند ( اشاره به داستان هاروت و ماروت ) سوژه و ابژه در کودکان زیاد فرقی نمی کند . کودکان خود قصه گویان قصه پرداز قهاری هستند که درد ها و پریشانی هاشان را در بازی ها و قصه هایشان بازگو می کنند . قصه درمانگران با مخاطبین کودک خود راخت تر و آشناترند زیرا روند درمانی برای ایشان آسانتر و تا حدودی دایره مشکلاتشان نیز محدود تر است . دنیای کودک دنیای تمثیلات است و هر چه احساساتشان بیشتر تحریک شود بیشتر در تعهد آنها تاثیر می گذارد . کودکان با قصه ها بزرگ می شوند ، زودتر از بزرگتر ها با قهرمان های قصه اخت می شوند ، همانند سازی می کنند و در جایگان درمان پذیری زود بازده اند . انسان با دو بال اندیشه و احساس به پرواز در می آید و ورود به دنیای کودکان از طریق همین احساس هاست . هر چه قصه در مانگر در پردازش فضای داستانی خود بیشتر بتواند حواشی احساس برانگیز بوجود آورد و با ارتباط تنگاتنگ با کودک پی به احساسات ، ترس ها و اضطرابات روان تنی او ببرد بیشتر می تواند از روش های قصه درمانی درباره کودک استفاده کند .

نکته

جایگاه قصه در مغز قسمت راست آن است . یعنی جایگاه ناخوداگاه و ناخوداگاه به زبان تخیل باز نمی شود که بقول فروید بزرگ « نه من ، که یه شاعر ناخواگاه را کشف کرد » .

قصه گویی درمانگرانه برای کودکان به ترتیب زیر باید انجان پذیرد :

 

1-      شناخت کامل مشکلاتی که کودک می تواند با آن دست به گریبان باشد :

-          ترس از جدایی مادر

-          عدم اعتماد به نفس

-          اضطراب

-          ترس از دعوای پدر و مادر

-          ناخن جویدن

-          ناخن جویدن به دلیل جلب توجه

-          حرف زدن در خواب

-          دندان قروچه عصبی

-          علائم افسردگی

-          ترس از مرگ عزیزان و ...

 

2-      قصه سازی بعد از شناخن مشکل برپایه روند درمانی بصورت یک یا چند قصه تو در تو ( هر چه مشکل و مساله کودک بیشتر یا عمیق تر باشد ، ساختار قصه ما باید تو در تو تر باشد به شرطی که در پایان هر قصه بتوانیم مشکل را حل کنیم و بعد به مرحله دیگر وارد شویم )

3-      اجرا هیجانی و احساس بر انگیز قصه بطوریکه کودک در رند آن احساس شادی و لذت نموده و در آن شرکت کند

4-      طرح مشکل از زبانی استعاری ( فابل ها و قصه حیوانات بیشتر از قصه های واقعی در برانگیختن احساس و قوه تخیل کودک تاثیر پذیر است )

5-      درخواست از کودک برای طرح نظرش در مورد نحوه ی ایجاد یا حل مشکل پیش آمده

6-      آماده سازی کودک بصورت آرام و گام به گام در مواجهه با واقعیت ها و این همانی او در برخی مسائل .

نکته

نوشتن سطر به سطر مشاهدات توسط قصه درمانگر و داشتن اطلاعات کافی از وضعیت خانوادگی و محیط اجتماعی و روابط بین خانواده در روند درمان بسیار مهم است .

عنکبوت کوچولو دوست ماست !

بیمار :

مخاطب بیمار ما کودکی ست که از فوبیای عنکبوت هراسی دارد . در ذهن این کودک عنکبوت ریزه میزه اندازه یک هیولا بزرگ است . کودک از محیط بیرون می ترسد و ...

زمینه سازی برای از بین بردن :

ترس فوبیایی

باور های نادرست

حساسیت زایی بی مورد خانوادگی

قلمرو تمثیل قصه :

جنگل حیوانات

شخصیت ها :  خرگوش کوچولو / دوستان خرگوش کوچولو ( پروانه مهربون کبوتر سفید آهو خوشگله آقای حلزون موش کوچولو و ... حیوانات مهربان و غیر خشن جنگل )

شخصیت مورد توجه ( فوبیا ) خاله عنکبوت

اثر مورد انتظار

کودک از ترس خود دست کشیده و کم کم دوستی با حیوانات را بپذیرد

به آگاهی این نکته برسد که عنکبوت کوچ خطری برای او ندارد

 

یکی بود ، یکی نبود زیر گنبد کبود تو یه جنگل سبز که پر بود از حیوانات رنگ و وارنگ یه خرگوش کوچولوی بود که عصرا همیشه با مادرش برا بازی کردن بیرون می رفت . حالا می پرسید چرا با مادرش ؟ اخه بین دوستای خوبی که داشت یه کسی بود که خرگوش کوچولو نمی خواست اونو ببینه و دوسش نداشت ...

یه روز که با مامانش داشتن تو جنگل راه می رفتم یهو پروانه مهربون دوست کوچولوی خرگوش بطرفشون پرکشی و گفت ... خرگوش کوچولو خرگوش کوچولو میایی با ما بازی کنی ؟ خرگوش کوچولو بدون اینکه حرفی از اون بگه گفت : کیا هستن تو بازی ...

در ادامه داستان قصه درمانگر از زبان پروانه خصوصیات خوب و بی ضرر خاله عنکبوت را مثل بافیدن تارهای قشنگ برای بازی فوتبال برای پسر بچه ها یا چادر برای خاله بازی برای دختر ها ، آویزان شدن عنکبوت در هوا و تاب خوردن بچه حیوانات با نخ آن و ...هر چه که بتواند تصویری خوشایند از عنکبود و تعریفی جدید با توجه به تبیین حقیقی آنچه نمی تواند خطر باشد را روشن کند از زبان پروانه نق می شود . قصه گو کم کم راه را باز می کند تا خرگوش کوچولو به دیدار دوستانش برود ... از دور خاله عنکبوت را ببیند ... از دور ... و کم کم فضا سازی طوری باشد که سلامی رد و بدل شود ...

در طی قصه گویی هر چقدر عوامل تاثیر گذار اجرای صحنه ، لحن قصه گو ، شخصیت پردازی و ... تاثیر گذار تر باشد و توصیف مثبت و خلاقانه اش از محل مساله شیرین تر ، کودک در انتهای داستان بیشتر از ترس قوبیایی خود غاصله خواهد گرفت

توجه شود روند شرکت خود کودک در هر بخش از قصه و پرسش از او می تواند بهترین راه برای روند ادامه قصه سازی توسط رواندرمانگر قصه گو باشد . ...

 

نتیجه گری :

ما در این بازی همه بازیگریم

نقش های قصه را جان می دهیم

این که می بینی کنون ما نیستیم

نقش ها هستند و ما ها نیستیم...

 

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.