وبلاگ رسمی آثار وحید ضیائی

وبلاگ رسمی آثار وحید ضیائی

این وبلاگ به باز انتشار آثار دکتر وحید ضیائی (شاعر ، نویسنده ، مترجم ، روزنامه نگار ) می پردازد .
وبلاگ رسمی آثار وحید ضیائی

وبلاگ رسمی آثار وحید ضیائی

این وبلاگ به باز انتشار آثار دکتر وحید ضیائی (شاعر ، نویسنده ، مترجم ، روزنامه نگار ) می پردازد .

تاریخ ادبیات اردبیل 1

شکوه شعر آیینی ایران در دامنه های سبلان
جلوه های کلاسیک و مدرن شعر آیینی در استان اردبیل در گفت و گو با دکتر وحید ضیایی

نویسنده: یزدان سلحشور

شرح عکس : اردبیل - عمارت عالی قاپو ؛ مرکز اصلی تجمع عزاداران حسینی اشعار عاشورایی در زمانی که زبان ترکی با محدودیت هایی از جانب حکومت های گذشته مواجه شده بود توانست با پرداخت عمیق و تاکید بر استفاده از ساختار قوی و ریشه دارش، به نوعی حیات بخش این زبان باشد بنابراین سنت مرثیه پردازی به زبان ترکی تاکنون هم با همان شدت و قوت ادامه دارد نقطه آغاز قوتمند شعر آیینی با سه چهره بزرگ این شعر معنی می یابد: «بیضای اردبیلی» با تلفیق عرفان و مراثی، «یحیوی تاج الشعرا» با حماسه های جاودانه اش و اگر مخاطب عام و سلیقه آن را در نظر بگیریم «انور اردبیلی»، «مضطر» و «کاتب اردبیلی» نیز از این دسته اند. توجه به روایت شاعرانه و استعاری از خبر مقتل، روایت دراماتیزه و نمایشی اشعار، حضور پر رنگ عرفان و حماسه در اشعار، اوج شعرهای آیینی عاشورایی در این زمان است
    «
شعر آیینی» گرچه نامی تازه است اما سابقه ای کهن دارد؛ به اندازه شعر هزار ساله ایران و هر آنچه از بزرگی این شعر، روایت شده در تذکره ها یا حافظه تاریخی مردم ما، از این گونه شعری جدا نیست و استان اردبیل هم قرن هاست که مرکز خلاقه تولید و انتشار و ارائه شعر آیینی در این مرز و بوم است. این شعر، اکنون نه تنها با وجهه سنتی خود، حضور و دوام و قوام دارد که در چارچوب شعر مدرن هم توانایی حضور در شعر امروز کشور را یافته و اتفاقاً به شعری پیشنهاد دهنده هم بدل شده است. دکتر وحید ضیایی از همین نسل مدرن شعر آیینی است که هم محقق است، هم منتقد، هم مدرس، هم شاعر ؛ او در این گفت و گو با جزئیات، به سراغ تحولات در این نوع ادبی رفته و رویکردهای آن را در شعر استان اردبیل تشریح کرده است.
    
    
چطور است اول درباره پس زمینه «شعر آیینی»، به عنوان یک ژانر ادبی، در اردبیل صحبت کنیم. سابقه این نوع شعر در اردبیل به چه زمانی برمی گردد؟
    
اگر از تک شعرهایی که در دواوین شاعران پیش از صفویه در مدح و گاه ذکر مرثیه ائمه شیعه(ع) به علت محدود بودن دسترسی به منابع آنها بگذریم و به آغاز سلسله صفویه و دیوان بنیانگذار آن، «شاه اسماعیل» نظری بیفکنیم اشعاری که او در مدح ائمه(ع) دارد[غزل یا تک ابیات مرثیه وار] شاید آغازی برای شعر آیینی اردبیل محسوب شود البته کسی چون «نشاطی اردبیلی» را هم در دوران «شاه طهماسب» داریم که با کتاب «شهدانامه» از آغازگران این ژانر می تواند محسوب شود اما بواقع از 150 تا 200 سال قبل است که شعر آیینی و بخصوص شعر مرثیه در اردبیل شکل می گیرد و با رشد مجالس شبیه خوانی و عزاداری محرم در اردبیل، شعر و شبیه خوانی و تعزیه گردانی ارتباطی عمیق با هم پیدا می کنند؛ شاعرانی چون «شمس عطار اردبیلی» یا «صدر الممالک اردبیلی» که جزو پیران طریقت و بزرگان عرفان اردبیل در دوره قاجاریه بودند، آغازگر این سبک فاخر می شوند و به نوعی احیاگر زبان و شعر ترکی هم؛ البته ناگفته نماند اشعار و اسامی بسیاری هست که به دلیل کمبود حافظه مکتوب، عموماً از دسترس خارج شده اند. به هر حال نقطه آغاز قوتمند شعر آیینی با سه چهره بزرگ این شعر معنی می یابد: «بیضای اردبیلی» با تلفیق عرفان و مراثی، «یحیوی تاج الشعرا» با حماسه های جاودانه اش و اگر مخاطب عام و سلیقه آن را در نظر بگیریم «انور اردبیلی»، «مضطر» و «کاتب اردبیلی» نیز از این دسته اند. دوره پهلوی، به دلیل فضای خاص حاکم، چه سیاسی و استبدادی و چه اقتصادی، دوران اوج این هنر است. توجه به روایت شاعرانه و استعاری از خبر مقتل، روایت دراماتیزه و نمایشی اشعار، حضور پر رنگ عرفان و حماسه در اشعار، اوج شعرهای آیینی عاشورایی در این زمان است. همین امر در نسل بعد نیز ادامه می یابد و با حضور مرحوم «انور»، استاد «منزوی اردبیلی» و سایر کسانی که ذکر خواهد شد، این چشمه جوشان باقی می ماند.
    
    
به نظر می رسد «شعر آیینی» در این استان، به دلیل آمیختگی با مراسم ایام سوگواری، حتی بیش از ژانرهای دیگر ادبی، دو زبانه شکل گرفته باشد. از لحاظ شگرد، تصاویر و دراماتیزه کردن روایت در شعر، چه تاثیرات متقابلی، شعر آیینی فارسی بر شعر آیینی ترکی و بالعکس داشته؟
    
بله. اشعار عاشورایی در زمانی که زبان ترکی با محدودیت هایی از جانب حکومت های گذشته مواجه شده بود توانست با پرداخت عمیق و تاکید بر استفاده از ساختار قوی و ریشه دارش، به نوعی حیات بخش این زبان باشد بنابراین سنت مرثیه پردازی به زبان ترکی تاکنون هم با همان شدت و قوت ادامه دارد اما ظرفیت زبانی و قوت ریشه شناختی زبان ترکی با پرداخت روایی و سینمایی شاعران قَدَر، شیوه ای از شعر آیینی را رقم زده است که شاید بتوان گفت تغییراتی که در برخی گونه های فارسی اشعار آیینی، بخصوص در قالب های کلاسیک انجام شده، بواسطه همنشینی این دو زبان و الهام و شناخت شاعران پارسی زبان از این اشعار و مراثی بوده است. «تاج الشعرا» در بیشتر اشعارش شاهنامه وار چنان به توصیف ومقتل خوانی می پردازد که انگار همانجا حضور داری و درک فضا می کنی. در حقیقت به نظرم مکتب شعر آیینی اردبیل با حضور چهره هایی چون «بیضا»، «یحیوی»، «انور» و «منزوی» و ادامه آن در ذوق و توان والای امروزیان و البته مخاطب بسیار بالایش در سطح کشور، تاثیر عاطفی، زبانی و تصویری اش را در هر دو زبان بخوبی ایفا می کند.
    
    
کمی درباره نشست های تخصصی شعر آیینی بگویید. در این نشست ها، آثار، چه به صورت سنتی چه به شکل مدرن، نقد هم می شوند؟
    
در دوران قاجار، عرفا و صوفیان و اهل فضل اردبیل حلقه هایی داشتند تخصصی و بزرگ که محل تلاقی افکار و آرای شان بود. نشست هایی که یادگاران آنها در تصاویر مربوط بدان دوره ثبت است. حضور علمای اهل طریقت و فضلای شاعر و حتی شاهزادگانی که عموماً شاعرپیشه بودند به رونق محافل ادبی خصوصی و تبادل فکر آنان می انجامید. در عکس هایی که از مرحوم «ضیاء الدوله» (جد پدری من) در آرشیو اسناد تاریخی است حضور شاعران و عالمان و اهالی صوف مشهود است اما از این ها که بگذریم و سابقه هفته خوانی ها و مراسم خاص دهه محرم را هم که در نظر بگیریم، انجمن های رسمی اردبیل این هایند: «انجمن ادبی آل محمد(ص)» که با حضور چهره هایی چون مرحوم «انور اردبیلی»، مرحوم «منعم اردبیلی»، مرحوم «حیرانی» و استاد «منزوی»... شکل گرفته و تاکنون هم جزو جدی ترین محافل شعر آیینی اردبیل است. «انجمن ادبی دارالارشاد» با حضور نام هایی چون استاد «تقایی»، «حسین غفاری»، «غلامرضا هادی» و دیگران... «انجمن ادبی حافظ» که با حضور مرحوم «انور»، «شاهی»، «نوید آذربایجان» و «علی اصغر صادق» شکل گرفت و هم محفل شاعران آیینی و هم استادان دانشگاه و ادیبان شهر نیز بوده و هست و چهره هایی چون: مرحوم «عاصم اردبیلی»، استاد «یحیوی ائلچی»، «میر علی عابدیان»، «نجفی سوها (سخنور)»، «خلیل زاده چاووش»، «بختیاری»، مرحومان «حیدر دوست»، «نیک نژاد»، «معنوی» و بسیاری که در بیشتر این محافل حضور داشتند . درباره نقد و نظر درباره اشعار آیینی هم باید از این انجمن ها نام ببرم: «انجمن ادبی انور»، چند موسسه که تازگی ها تاسیس شده اند و نیت پرورش شاعران و مداحان جوان را دارند و البته در دو سال اخیر انجمن شاعران آیینی حوزه هنری اردبیل که به نوعی هم شعرخوانی ا ست و هم نقد و بررسی شعر؛ البته باز نقش هیات های مذهبی هم بسیار پررنگ است چون هم تعداد زیادی هستند هم شاعران بسیاری اعم از پیشکسوت یا جوان در آنها حضور دارند.
    
    
در اردبیل چه انتشاراتی به شکل تخصصی به انتشار شعر آیینی می پردازند و چقدر توانسته اند به رشد این ژانر ادبی کمک کنند؟
    
به آن مفهوم که فقط به نشر کتاب های آیینی بپردازند (به قول خودمان کتاب نوحه) نیست، مثلاً در تهران فرزند استاد «منزوی»، «نشر فائزون» را دارد که اختصاصاً به این ژانر می پردازد اما تقریباً همه ناشران اردبیلی از جمله «نشر محقق اردبیلی» [به عنوان نشربرگزیده کشوری] آثار فراوانی را در این زمینه منتشر کرده اند؛ هم مجموعه شعر آیینی به شکل و شمایل کهن آن (مجموعه هایی در قطع رقعی با مجلد گالینگور)، هم کتاب های پژوهشی در زمینه مراسم محرم و عاشورا و هم مجموعه های نو آیینی جوانترها را. در حقیقت وقتی از اردبیل سخن به میان می آید باید به هنر و ادبیات آیینی آن نقبی زد. نمی شود شعر را بی جایگاه آن در تعزیه و شبیه گردانی، یا مراسم خاص سینه زنی و زنجیر زنی هیات های مذهبی، برنامه خاص محلات ششگانه و آیین هایی چون تشت گذاری یا شمع گردانی، یا اصلاً پژوهشگران مکتوب این آیین ها و جایگاه آنها در ادبیات آیینی کشور، عنوان و بررسی کرد. شاید اگر آثار گرانسنگ استاد «دکتر جابر عناصری» در زمینه پژوهش تعزیه و ادبیات آیینی نبود جایگاه اردبیل بدین مرتبه که هست مطرح نمی شد. این مرد یک تنه خود دریایی است از دانش و معرفت و حضورش در قلب عزاداری ها از ایام طفولیت و بعدها تحصیلات عالی اش در زمینه مردم شناسی در دانشگاه های خارج کشور و آثار پرشمار تولید شده اش در زمینه ادبیات آیینی و هنر نمایشی و اسطوره شناسی، تاثیری بسیار در علمی شدن این حوزه داشته است. پیشکسوتانی چون «بیوک آقا جامعی» یا «ربعلی بلبلی» از دیگر پژوهشگران این عرصه اند.
    
    
نسل جدید شاعران شعر آیینی، از چه دهه ای در این استان فعال شدند؟
    
فکر کنم بین سال های هفتاد و هشتاد، نسلی از شاگردان همین محافل ادبی آیینی یاد شده، که البته با گرایش اجتماعی و تغزلی استادانی چون مرحوم «عاصم اردبیلی» یا استاد «یحیوی ائلچی» (فرزند تاج الشعرا) نیز مانوس بودند، با توجه به فضای عمومی شعر کشور (عموماً غزل نو) دست به تولید آثاری متفاوت تر زدند: کسانی چون «محمد سیمزاری» (شعر و پژوهش)، «علیرضا الفبایی» (غزل و ترکیب بندهای عرفانی نو)، «دکتر کاظم نظری بقا» (شعر، نقد ادبی، پژوهش)، «دکتر شهریار نعمتی»،
    «
ناهید الهوردیزاده» (شعر سپید آیینی)، «اسد نیکفال» و بعدها «عادل تنظیفی»، «احسان محمدی»، «حامد لطفی» و «قلندری» و... البته امروز شعر عاشورایی استان آنقدرها تناور و پرتعداد است که ذکر نام همه شاعران جوان و پیشکسوت مقدور نیست اما شاید بتوان اذعان داشت که بزرگ ترین جمعیت شاعران استان را (در سبک های متفاوت ادبی) شاعران آیینی به خود اختصاص داده اند و البته نقش مخاطب خاص و تعدد هیات ها و محافل عاشورایی نیز در این میان بسزاست.
    
    
نسل جدید، نشست های تخصصی ویژه خودشان را هم دارند؟
    
حضور بیشتر دوستان در همین مجالس ادبی و هیات هاست و شاید تنها موسسات جدید یاد شده که حالت آموزشی دارند و البته جلسه حوزه هنری استان، درصد بالایی از جوانترها را با خود داشته باشد.
    
    
آیا شعر آیینی اردبیل توانسته در این مدت، منتقد مدرن تربیت کند که بر روند رشد این شعر تاثیرگذار باشد؟
    
بحث نقد شعر همیشه و از همان دهه های گذشته در محفل شعر آیینی رواج داشته است و اصولاً پیشکسوت ها بعد از شعر خوانی همیشه به نقد و بررسی شعر پرداخته اند، چه در زمان گذشته یعنی دهه های چهل و پنجاه و چه محافل ادبی بعد از انقلاب. باید در نظر بگیریم که به قول قدیمی تر ها جرات و جسارت می خواسته تا جوانی جلوی استاد «انور» یا استاد «منزوی» بزرگ یا کسان دیگر شعر بخواند و حتماً رسم ادب را از همه لحاظ بجا می آورده. استادان هم توجه خاصی به درست ادا شدن شعر داشتند، چرا که شعر را نوعی هدیه به بارگاه امامان معصوم(ع) می دانستند و از کوچک ترین اشتباهی چه زبانی و نحوی و چه محتوایی نمی گذشتند؛ اینکه زبان، فاخر باشد و کلام، درست منعقد شود و بخصوص اشکال تاریخی یا مقتلی نداشته باشد؛ خصوصاً در شعر گذشته آیینی، قصد شاعر فقط گریاندن مخاطب آن هم به هر قیمتی نبود و شاعران به عمق ادبی، حکمت شاعرانه و نَفْس قیام و درستی روایات و آوردن آیات و احادیث و استفاده بجا از آنها تاکید داشتند. از این رواست که شعر آیینی و کلاً مکتب شعر آیینی اردبیل همواره در اوج بوده است و حتی بعد از گذشتگان یاد شده، استادان پیشکسوت هم همین منوال را ادامه داده اند. در اینجا بهتر است از استاد «عسگر شاهی اردبیلی» به عنوان کسی که در حفظ آبروی ادبی گذشته شعر عاشورایی نقشی بسزا ایفا کرده نام ببریم که شاید اگر آثار او نبود به نوعی شعر امروز اردبیل، آن وجاهت تاریخی و فخامت ادبی والایش را در این قد و قامت نداشت.
    
اما از معاصران نیز «دکتر کاظم نظری بقا» با روند متفاوتی که متاثر از غزل نو امروز ایران است، هم رنگ و بویی تازه به شعر کلاسیک آیینی بخشید هم با نقدهایی علمی که بر آثار منتشرشده آیینی داشت، توانست برخوردی آکادمیک با مقوله ادبیات عاشورایی داشته باشد. چندین جلد کتاب نقد ادبی ایشان آغازگر نوعی از نقد مکتوب علمی است که هم راه را برای پژوهشگران این عرصه باز می کند هم لزوم بازخوانی آثار گذشته را یادآور می شود، البته به یاد داشته باشیم که بسیاری از شاعران اردبیل و حتی منتقدانش متاسفانه به ثبت کتابی آثارشان نپرداخته اند و به اصطلاح نقاد یا شاعر شفاهی اند و این آفتی است که محقق تاریخی را در جمع آوری آثار و ذکر نمونه های دیگر با مشکل روبه رو می کند. نکته جالب دیگری هم گفتنی است؛ سال هاست قهوه خانه های مناطق خاصی از اردبیل، به اصطلاح پاتوق این شاعران است و شاید جدی ترین نقدهای شفاهی به آثار و بیشترین قرائت غیر رسمی آثار، در همین جاها اتفاق می افتد؛ سنتی که در دهه های اخیر نیز ادامه پیدا کرده و بسیاری از این چایخانه ها را محفلی برای دسته های متعدد شعری قرار داده است.
    
شعر نسل نو شعر آیینی تا چه حد توانسته به میان مردم برود؟ منظورم از لحاظ ورود شعر این نسل، به مراسم سوگواری است و بدل به مراثی شدنش...
    
شعر نسل نو یک جهتش ادامه همان شیوه قدمایی است با همان سبک و سیاق قدیم که خاستگاه و محل ارائه سنتی اش در هیات ها و دسته های عزاداری در ماه محرم است پس طریقه اجرا و قالب ها و شمایل کلی، یک ساختار تاریخی منسجم است که به هم پیچیده و غیر قابل تغییر است چه در مساجد و معابر عمومی هنگام عزاداری و چه انجمن های ادبی؛ حتی شیوه خواندن شعر هم سنتی و قانون مند است. اگر منظور از نسل نو آن دسته از شاعرانی باشند که به قالب هایی چون غزل نو یا دیگر ترکیبات معاصرپسند ادبی می پردازند چون «بقا» و «الفبایی» و «نعمتی» و دیگران... محل ارائه آنها در جلسات ادبی آیینی با گرایش به مخاطب خاص است یعنی مخاطب عام بر همان زیبایی شناسی گذشته مایل است مگر مخاطبانی که در چارچوبی جدا از شیوه های قالب بندی شده این نوع مراسم شکل گرفته اند مثل شب شعرها، کنگره ها یا متاثر بوده اند از انتشار این شعرها از طریق رسانه های مجازی یا چاپ کتاب. به نظر می آید دو طیف یاد شده هر یک وجهی از شعر آیینی اردبیل را نمایندگی می کنند؛ یکی همسو با گذشته فاخر و دیگری در صدد امتزاج آن با شعر آیینی سراسر کشور، هم در نوع رفتار شعری و هم وجوه زبانی آن. شعر سپید هم که مقوله ای کاملاً جداست چون مخاطبانی خاص تر، زبانی استعاری تر و شمایلی جهان گرایانه تر دارد. کوتاه سروده های آیینی سپید «ناهید الله وردیزاده» یا گرایش های سپید بیشتر مقاومتی آیینی «پیام جهانگیری» یا «سولماز صادق زاده»، از این گروه می تواند باشد. سعی خود من هم در «جان گویه ها» (ترجمه زیارت غدیریه امام هادی(ع)) در باز آفرینی شعرگونه آن) یا مجموعه «تغزل سکیت» (با تاکید بر اجرای متفاوت زبان شعر سپید معاصر در شعر آیینی) نیز از همین مقوله است.
    
    
اگر بخواهید به عنوان یک منتقد مدرن، شعر آیینی سنتی را با شعر مدرن این ژانر مقایسه کنید، چه امتیازات مثبت و منفی ای به هر دو گونه می دهید؟ بگذارید ساده تر بگویم، وجوه ضعف و قوت هر کدام شان را چطور تشریح می کنید؟
    
زمانی که بزرگان معرفت و عرفان و ادب اردبیل آغازگر این نوع ادبی فاخر شدند، استیلای زبان و ادبیات کهن بر آثار ایشان چنان بود که نمی شد مثلاً با مولانا آشنا نبود و «بیضای اردبیلی» یا «شمس عطار» را درک کرد و لذت برد، تاثیر خاقانی و نظامی و فضولی و فردوسی بر زبان و اندیشه این شاعران و صمیمیت و خلوص ایشان در تقدیم اشعاری مجاهدانه بر آستان ائمه(ع) چنان بود که جایی برای ضعف و کمبودهای ادبی نمی گذاشت. از طرفی شاعر از آنجا که نانش از شاعری در نمی آمد و عموم این بزرگان معیشت خود را از جایی دیگر داشتند، نیاز به انبوه سرایی جهت محافل و مجالس دعوت شده نبود. مخاطب نیاز به شنیدن داشت تا آگاهی و حکمتش نسبت به واقعه عاشورا بیشتر شود و در عین حال در این عزای عظیم هم شریک باشد. مخاطب گوش فرا می داد تا نادانسته هایش را از طریق شعر بگیرد که در آن زمان سواد عمومی پایین بود و کتابت از آن خواص، اما خواص نیز امانتدار خوبی بودند. حفظ ادب شرعی، رعایت همه اصول شاعری و انتقال مفاهیم ادبی و عرفانی و حکمی به گونه ای مولانا وار بود و هر کدام از این شاعران شیوه خاص خودش را داشت. «بیضا» با عرفان، شهادت را با زبانی نزدیک به فهم مردم ارائه می کرد، «تاج الشعرا» با نمایشی عظیم از تشبیه ها و استعاره های زنده و پویا مخاطب را به صحرای واقعه می برد؛ جای جای اشعار، رد پای گذشته ادبی شعر پارسی و آذربایجان مشهود بود. شعر، آن حکمت متعالی بود که به روایت واقعه ای عظیم می رفت. «مضطر اردبیلی» زبان ساده و صمیمی اش را در فهم بیشتر مخاطب از شعور عاشورا، قرار داده بود. حتی در دهه هایی نزدیک تر، شعر عاشورایی سلاحی بود برای بیان استعاری درد ها و ظلم هایی که بر جماعت و ایل می رفت. رگه های اجتماعی شعرهای آیینی به زبان، به عنوان عامل ارتباط و وسیله ارائه محتوا می پرداخت؛ هر چند سواد عمومی مردم پایین بود اما نمایش تعزیه با استفاده از زبان شعر، آموزش ناخودآگاه زیست ادبی بود. مکتب شعر مرثیه اردبیل، هم حکمی بود هم به نقل اقوال و احوال عاشورایی می پرداخت ولی هیچ گاه شعریتش را از دست نمی داد و از ظرفیت زبان ترکی بسیار بهره می برد. شعر امروز هم ادامه همین مسیر است با فراز و فرودهایی اضطراری... شعر امروز مرثیه، مخاطب محورتر شده است و شاعر برای حفظ مخاطب تلاش می کند؛ این تلاش با آوردن روایت های پیاپی همراه است؛ با پرداختن بیشتر به شخصیت های مختلف عاشورایی با توصیف عیان جزئیاتی بیشتر، با تاثیرگذاری عاطفی دراماتیزه شده در اجرای شعر خوانی ها. اغلاط وزنی با توجه به بالارفتن سواد شعری شعرا کمتر شده اما حکمت شعری و گنجینه ادبی و مطالعاتی امروز به اندازه گذشتگان نیست. سایه بلند «بیضا» و «یحیوی» و «انور» و «منزوی» از لحاظ قدرت زبانی و قوت شعری همچنان ساری و جاری است با این همه شاعر امروز تلاش می کند ضعف های ادبی و مطالعاتی خود را با بیشتر کردن حواشی اجراها بپوشاند. به شهادت بسیاری از استادان فن، نبود موسسات تحقیقاتی خاص و محافل رصد دقیق این اشعار، بازخوانی نکردن و تصحیح ادبی آثار گذشتگان و حتی در بسیاری موارد جمع بندی آنها در کتب و دواوین و صورت بندی تاریخی ایشان، از اهم واجباتی است که باید مورد توجه قرار گیرد.
    
    
فکر می کنید این شاعران، تا چه حد می توانند از لحاظ هنری به ارتقای سطح کیفی این ژانر ادبی در کشور کمک کنند؟
    
به نظرم سه جریان عمده جوان شعر آیینی امروز، الف) نسل تابع شیوه قدمایی با شیوه ها و شگردهای اجرایی نو، ب) نسل عموماً ادبی تر با گرایش به انتشار کتاب و همسویی با شعر آیینی معاصر کشور با حفظ خصوصیات مکتب شعر مرثیه اردبیل و ج) سپید سراهای آیینی، هر یک به نوبه خود شاخه ای از درخت تناور شعر اردبیل خواهند بود. انگار این درخت با ریشه های عمیق و تاریخی خود، اکنون هر شاخه ای که بگیرد بر عظمت آن افزوده تر خواهد شد و از آنجا که آبشخور همه جریانات، سرچشمه ای عظیم از شعری تاریخمند و زبانی و حکمی است، توابع آن نیز تاثیر هدفمندش را بر روند شعر آیینی ایران همچنان ادامه خواهد داد، البته ذکر این مطلب نیز خالی از لطف نیست که به شهادت تذکره های تاریخی تا دوره مشروطه، حدود 116 شاعر ثبت شده به اردبیل نسبت داده شده اند که در بین آنها شاعران صاحب سبکی چون «تزریقی اردبیلی» نیز دیده می شوند این یعنی سابقه تاریخی عظیمی از شعرپروری و ادب دوستی دارالارشاد، دارالامان، اردبیل!
    
حتی در زمان معاصر هم رشد شاخه های ادبی متفاوت نشان از همین بالندگی دارد؛ مکتب شعر آیینی، رشد غزل اجتماعی و ظهور شاعران بزرگ شعر اجتماعی و تغزلی در هر دو زبان ترکی و فارسی، شروع نهضت ترجمه ادبی با حضور و تولد مترجمانی چون «رضا سید حسینی» یا «عبدالله توکل» و تاثیر آنها در ترجمه امروز کشور، رشد و استمرار تولید ادبی گونه طنز با چهره هایی همچون «عمران صلاحی» یا «عاصم اردبیلی» و دیگران، حضور پررنگ داستان نویسان معاصر اردبیلی («محمد رضا بایرامی»، «داوود غفار زادگان» و... ) در عرصه داستان امروز، ظهور پژوهشگران بزرگ ادبیات کلاسیک چون «دکتر جابر عناصری»، «دکتر علی اصغر حلبی»، «دکتر ثروت» و بالندگی نام آوران شعر سپید و آزاد به شهادت حجم آثار و انعکاس ادبی ایشان در کشور، حتی چهره های اردبیلی ادبیات کودک و نوجوان، همه را می توان در لوای نام «دبستان ادبیات اردبیل» جا داد.