وبلاگ رسمی آثار وحید ضیائی

وبلاگ رسمی آثار وحید ضیائی

این وبلاگ به باز انتشار آثار دکتر وحید ضیائی (شاعر ، نویسنده ، مترجم ، روزنامه نگار ) می پردازد .
وبلاگ رسمی آثار وحید ضیائی

وبلاگ رسمی آثار وحید ضیائی

این وبلاگ به باز انتشار آثار دکتر وحید ضیائی (شاعر ، نویسنده ، مترجم ، روزنامه نگار ) می پردازد .

جایگاه اجتماعی شعر و شاعر در ادبیات امروز ایران / صحبت های وحید ضیائی در برنامه شب شعر شبکه چهار سیما

http://s6.picofile.com/file/8385784668/IMG_20200122_WA0009.jpg

وحید ضیائی - علیرضا بهرامی - کورش انصاری و هادی خورشاهیان

http://s7.picofile.com/file/8385784718/IMG_20200122_WA0011.jpg


برنامه شب شعر شب های هنر با تهیه کنندگی جناب انصاری و اجرای دوست شاعر و ناشرم جناب بهرامی چراغ روشنی در فضای نه چندان روشن فرهنگ و ادبیات امروز ایران است( سپاس از دکتر اکرامی نازنین و جناب کاکاوند نیز )
دیروز دوشنبه سی ام دی ماه درباره روح حاکم مستولی بر ادبیات امروز سخن گفتم و تاکید کردم که گرایش هنرمندان امروز به ادبیات سیاه ( مرگ در مقابل زندگی _ نفرت در مقابل دوست داشتن _ جنگ در مقابل صلح _ عبث گرایی در مقابل امیدواری ) حاصل اضطراب درونی جامعه و زنگ خطری برای ادبیات و حکمت ایرانی ست که اگر تاکنون به عنوان تنها تظاهر ماندگار ایرانی در جهان زنده مانده و زیسته با همین حکمت ِ امید و مدارا و عشق بوده است . اضطراب ِ ناشی از سیاه اندیشی هنرمند امروز هم در اثرش و هم زیست شاعرانه اش به چشم می خورد .وقتی محافل ادبی خصوصی پایتخت به پاتوق های (عرق و ورق و زرورق) یا ( خود استاد پنداری هایی با پشتوانه رسانه و تریبون ) تبدیل می شود و آبروداران شعر از هر طیفی ( از ترس هوچی گری ادبی و رسانه ای ) سکوت کرده یا وادار به سکوت می شوند , وقتی بذایند زندگی شاعر _ نویسنده ( مملو از شکست ها , طلاق ها , عقده گشایی های حزبی و جناحی و گروهی _ با پس زمینه سیگار و تریاک است , چهره ی عمومی یک شاعر _ نویسنده همان می شود که مدیری ها به تصویر می کشند غرق در دود و دم و مالیخولیای کلماتی بی سر و ته ...
گاه به این می اندیشم که شخصیت و منش یک نویسنده چقدر آسیب دیده است که مصلحان اجتماعی چند دهه قبل با آن پرستیژهای عالمانه شان تبدیل شده اند به چهره هایی مسخ شده با هویتی گم .
دعوت به امید دعوت به حکمت ایرانی ست که در بدترین شرایط تاریخی و سیاسی ایران ( مثلا عصر حافظ )  با بازنمود وضعیت سخت ان روزگار باز از تربیت نفسانی و امیدورزی به ناخوداگاه جمعی غافل نمی شود
ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی بر کند
چون تو را نوح است کشتی بان ز طوفان غم مخور *
یا فردوسی
که گفتت برو دستم رستم ببند
مبندد مرا دست چرخ بلند *
یا سیف فرغانی
هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد
نیازمند یک بازگشتیم . به کشف دوباره خودمان . به بازسازی چهره ای که از یک شاعر _ نویسنده در اذهان عمومی خلق کرده ایم , نیازمند رشد و توسعه ای فردی و روانی تا معقولانه تر و سالم تر به ایفای نقش بپردازیم . شعر هنوز هم سلاح پر قدرتی در ایران است . دوستت دارم هایی شلیک کنیم .

پ.ن
حساب کسانی که با تکیه بر تظاهر و تزویر نیز أن کارهای دیگر را در لوای وزن و قوافی فرمایشی انجام می دهند جدا از این دسته ها نیست که دروغ و تزویر آفت ِ روانی هر سلامت ادبی ست

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.